کدینگ – ساختار مدیریت منابع در زنجیره تامین
چکیده
امروزه مدیریت زنجیره تأمین به عنوان یکی از مبانی زیرساختی پیادهسازی کسبوکار الکترونیک در دنیا مطرح است. برای مدیریت مؤثر در این حوزه، وجود ابزارها و زیرساختهای اطلاعاتی ضروری است. مدیریت منابع سازمانی یکی از ابزارهای مؤثر در مدیریت زنجیره تأمین سازمانهای بزرگ است که پیادهسازی آن نیازمند بسترهای شناسایی و رهگیری میباشد. مرکز ملی شمارهگذاری کالا و خدمات با توجه به توانمندی در زمینه ارائه کد و شناسه اقلام و پیادهسازی کد ملی در سطح سازمانهای مختلف کشور، میتواند به عنوان یک مدعی و متولی در این حوزه وارد شده و بسترهای مورد نیاز را در زمینه مدیریت منابع سازمانی یا ERP متناسب با وضعیت صنعت ملی ایران فراهم آورد.
این مقاله برخی از بهترین ابزارها و تکنیکها را به منظور بهبود مدیریت زنجیره تأمین و اهمیت کدگذاری را برای مدیریت منابع سازمانی معرفی میکند.
۱- مقدمه
زمان چندانی از قدرت بلامنازع تولیدکنندگان و عرضهکنندگان در بازار نمیگذرد. سالهایی که عرضه، تولیدمحور بود و تولیدکننده سلطان بیچونوچرای بازار. در چنان بازاری، کیفیت و انتظارات مشتری جایگاهی نداشته و رقابت مشکلساز نبود؛ اما تنها ظرف چند دهه با حضور تولیدکنندگان نوظهور و عرضه بیش از تقاضا، مشتری قدرت تعیینکننده بازار شد و جلب نظر مشتری سبب رقابت روزافزون بین تولیدکنندگان و عرضهکنندگان.
در گذشته هر مرکز تولیدی با اهمیت دادن به تعداد محصول تولید شده، سعی در افرایش سهم خود در بازار داشت. پس از گذشت چند دهه مراکز تولیدی در ارائه کالای با کیفیت برای جذب مشتریان گام برداشتند. در دهههای اخیر پیشگامان صنعت اصلیترین شرط را برای رسیدن به سهم بیشتری از بازار فروش، برآوردن نیازها و خواستههای مشتریان میدانستند.
امروزه در بازار رقابتی موجود، بنگاههای اقتصادی و تولیدی ناچار به رعایت اصولی شدند که ضمن برآورده کردن نیازها و انتظارات مشتری، تنوع و حق انتخاب ایجاد کرده و قیمت را کاهش دهد. در چنین شرایطی بنگاهها علاوه بر پرداختن به سازمان و منابع داخلی، خود را به مدیریت و نظارت بر منابع و ارکان مرتبط خارج از سازمان نیازمند یافتهاند. علت این امر در واقع دستیابی به مزیت یا مزایای رقابتی با هدف کسب سهم بیشتری از بازار است. بر این اساس فعالیتهایی نظیر برنامهریزی عرضه و تقاضا، تهیه مواد، تولید و برنامهریزی محصول، خدمات نگهداری کالا، کنترل موجودی، توزیع، تحویل و خدمات مشتریان که قبلاً همگی در سطح شرکت انجام میشدند، اینک به سطح زنجیره تأمین (عرضه) انتقال پیدا کرده است.
مدیریت زنجیره تأمین بر یکپارچهسازی فعالیتهای زنجیره تأمین و نیز جریانهای اطلاعاتی مرتبط با آنها تأکید داشته و این مهم از طریق بهبود در روابط و فعالیتهای زنجیره در جهت دستیابی به مزیت رقابتی قابل اتکا و مستدام، حاصل میشود.
در حالت کلی زنجیره تأمین از دو یا چند سازمان تشکیل میشود که رسماً از یکدیگر جدا هستند و به وسیله جریانهای مواد، اطلاعات و جریانهای مالی به یکدیگر مربوط میشوند. این سازمانها میتوانند بنگاههایی باشند که مواد اولیه، قطعات، محصول نهایی و یا خدماتی چون توزیع، انبارش، عمدهفروشی و خردهفروشی ارائه میکنند. در این نگرش مصرفکننده نهایی نیز یکی از این ارکان زنجیره تأمین در نظر گرفته میشود.
مدیریت زنجیره تأمین (SCM) در واقع مدیریت ارتباطات است. با بیانی واضحتر، یک زنجیره تأمین تنها زنجیرهای از فعالیتهای تجاری به صورت ارتباطات یکبهیک یا بنگاه به بنگاه نیست، بلکه شبکهای از فعالیتهای تجاری و ارتباطات بین آنها در یک فرآیند تکمیلی است.
«مدیریت زنجیره تأمین» فرصتهایی را برای حصول یک تشدید مثبت در یکپارچهسازی و مدیریت درون شرکتی و بین شرکتی پیشنهاد میکند. در این حالت، «مدیریت زنجیره تأمین» با مزیتهای فرایندهای تجاری در ارتباط بوده و روش جدیدی را برای مدیریت فعالیتهای تجاری و ارتباطات با سایر اعضا در زنجیره تأمین ارائه میدهد.
در این مقاله زنجیره تأمین، مدیریت زنجیره تأمین، راهکارهای زنجیره تأمین، ابزارها و تأثیر کدگذاری بر آنها و درنهایت راهکار مرکز ملی شمارهگذاری کالا و خدمات برای مدیریت منابع در زنجیره تأمین مورد بررسی قرار گرفته است.
۲- تاریخچه
در دو دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش میکردند تا با استانداردسازی و بهبود فرایندهای داخلی خود محصولی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ پیشنیاز دستیابی به خواستههای مشتری و درنتیجه کسب سهمیه بیشتر در بازار است. به همین دلیل سازمانها تمام تلاش خود را بر افزایش کارایی معطوف میکردند. در این دیدگاه سنتی هر شرکتی تا حد امکان عملیات تولیدی را در درون سازمان خود انجام میداد.
در دهه ۸۰ میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان، سازمانها به طور فزایندهای به افزایش انعطافپذیری در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای ارضای نیازهای مشتریان روی آوردند. در دهه ۹۰ میلادی، به همراه بهبود در فرایندهای تولید و بهکارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شـــــرکت کافی نیست بلکه تأمینکنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند و توزیعکنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاستهای توسعه بازار تولیدکننده داشته باشند؛ به عبارتی مباحثی چون کارایی، اثربخشی و کیفیت از محدودههای سازمان به خارج آن تسری یافته و مفاهیمی چون کنترل کیفیت جامع و بهرهوری جامع کل را در بر میگیرد. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تأمین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تأمین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با استفاده از روشهای جدید راحتتر انجام میشود. این مسئله اهمیت لزوم بازنگری در مدیریت زنجیره تأمین و ایجاد بسترهای لازم را بیشتر از پیش مشخص میکند. .
زنجیره تأمین در دهههای اخیر سه دوره تغییر را طی کرده است.
در اولین دوره تمرکز بر این نکته بود که چگونه میتوان عملیات را در کل زنجیره تأمین کاراتر نمود. در دومین دوره توجه از کارایی به اثربخشی تغییر کرد تا تسهیم ایدهها و تجربیات در سطح تأمینکنندگان و دیگر ارکان در مدیریت زنجیره تأمین رخ دهد. در دوره سوم بعضی شرکتها به این نتیجه رسیدهاند که انجام فعالیتها به صورتی کارا و اثربخش (بهرهور) مستلزم گسترش زنجیره تأمین در میان صنایع است تا شرکتها بتوانند در درون صنایع فعالیت کنند بنابراین بررسی چگونگی این نوع فعالیت در دستور کار آنان قرار گرفته است. .
چنانکه شرح داده شد با بررسی خط مشیهای موجود از گذشته تا به حال، تغییر توجه صنعتگران را از تولیدی محور به مشتری محور شاهد خواهیم بود. در گذشته شرکتهایی که در عرضه کالا یا گروهی از کالاها با هم کار میکردند، سعی داشتند تا از یکدیگر جدا باشند و بر حفظ یا بهبود عملکرد خود تمرکز کنند. در دیدگاه جدید، سطوح مختلف تولیدی با یکدیگر رابطهای منسجم داشته، تعهدها بلندمدت بوده و هر شرکتی در تلاش برای هماهنگی با زنجیره تأمین کلی و کسب سود بیشتر در این راستا است.
ابزارهایی چون ERP،MRP و CRM به کمک صنایع آمده است تا با دریافت نظرات مشتری و برنامهریزی منابع و مواد مورد نیاز، بنگاهها را برای ساماندهی برنامههای تولید و ارتقا و بهبود سیستم داخلی در رقابت تنگاتنگ و فشرده امروزی یاری میکنند.
در دیدگاه مدیریت زنجیره عرضه، تمامی شرکتهایی که در تولید محصول نقش دارند، مانند حلقههای یک زنجیر، به یکدیگر متصلاند و سعی در ارائه خدمت بهتر به مصرفکننده نهایی محصول دارند. در این راستا شرکتها تا حد امکان به یکدیگر کمک کرده و تنها به ارتقا خود فکر نمیکنند و اطلاعات موجود در یک شرکت را متعلق به زنجیره تأمین میدانند.
تعاریف و علائم اختصاری
زنجیره تأمین: زنجیره تأمین یا زنجیره عرضه یک گروه به هم وابستهای از شرکتهاست که برای ایجاد هماهنگی در جهت کسب اهداف مشترک متقابل شکل گرفتهاند. این زنجیره وظیفه تأمین یا عرضه اقلام مشخصی را از اولین تأمینکننده تا آخرین مصرفکننده برعهده دارد.
مدیریت زنجیره تأمین: مدیریت زنجیره تأمین به دنبال یکپارچهسازی واحدهای سازمانی در طول زنجیره تأمین و هماهنگسازی جریان مواد، اطلاعات و جریانهای مالی به منظور برآوردن تقاضای مشتری و با هدف بهبود رقابتپذیری است.
لجستیک: لجستیک مرتبط با فعالیتهای پشتیبانی از عملیات زنجیره تأمین است. این واژه که اولین بار در پشتیبانی واحدهای نظامی بکار رفت به مفهوم تدارک، آمادگی، پشتیبانی، حملونقل و کارپردازی زنجیره تأمین است. لجستیک شامل یکپارچهسازی اطلاعات، حملونقل، موجودی، انبار، جابه جایی کالا و بستهبندی است.
اثربخشی: عبارت است از درجه یا میزانی که سازمان به هدفهای مورد نظر خود نائل میآید. اثربخشی یک مفهوم کلی دارد و به صورت کلی دربرگیرنده تعداد زیادی از متغیرهاست و به شکل خلاصه انجام کارهای درست یا خروجی واقعی به خروجی پیشبینی شده تعریف میشود.
کارایی چیست: واژه کارایی معنی محدودتری دارد و عبارت است از مقدار منابعی که برای تولید یک واحد محصول به مصرف رسیده است. به شکل خلاصه کارایی انجام درست کارها یا نسبت منابع مصرفی واقعی به منابع مصرفی پیشبینی شده تعریف میشود.
بهره وری جامع کل: بهرهوری یعنی میزان رسیدن به اهداف به صورتی مؤثر و با استفاده از حداقل منابع و امکانات. بهرهوری جامع کل عبارت است از حاصل تمامی ستاندهها بر کل نهادهها با در نظر گرفتن ستاندهها و دادههای غیر ملموس. یا به شکل خلاصه انجام درست کارهای درست.
مدیریت کیفیت فراگیر (TQM): کاربرد روشهای کمی و نیروی انسانی برای بهبود تمامی فرایندها در سازمان و پیشی گرفتن از نیازهای مشتری، چه در زمان حال و چه در آینده است. در این دیدگاه تمامی ارکان تأمین یعنی تمامی پرسنل، نیروهای انسانی، فرایندها و سیستمها در بخشهای تأمینکنندگان، تولیدکنندگان و عرضهکنندگان حتی مشتریان در کیفیت دخیل هستند.
قابل رویت بودن زنجیره تأمین: قابل رویت بودن زنجیره تأمین به عنوان در دسترس بودن (به اشتراکگذاری) و شفافیت اطلاعات در مورد محصولات (کیفیت، محل، نقطه فروش، داده و غیره) بین بازیگران مختلف زنجیره تأمین تعریف میشود.
چابکی زنجیره تأمین: توانایی یک زنجیره تأمین برای واکنش سریع به تغییرات موجود در بازار و نیازهای مشتریان است. زنجیره تأمین چابک را میتوان ساختاری با سرعت متناسب با خواستهها و انتظارات مشتریان و کارکنان دانست که در آن، هر سازمانی میتواند استراتژیهای کسبوکار، فرایندها، ساختار و سیستمهای اطلاعاتی خود را به فراخور وضعیت مورد بازنگری قرار دهد.
یکپارچگی زنجیره تأمین: امروزه با توجه به چالشهای پیش رو و هزینه زیاد موجودیهایی که در سیستمهای عرضه گسسته برای پاسخگویی به مشتریان لازم است و نیز افزایش سطح ارائه خدمت به مشتریان، شرکتها باید با یکدیگر در زنجیرهها یا شبکههای تأمین و نه به صورت جزیرههای دور افتاده از هم کار کنند؛ بنابراین، یکی از عوامل کلیدی موفقیت زنجیرههای تأمین فراهم آوردن امکان همیاری و همکاری اعضای آنها است. این سطح از همکاری را یکپارچهسازی زنجیره تأمین مینامند.
انعطافپذیری زنجیره تأمین: انعطافپذیری به معنای «توانایی متفاوت بودن با توجه به نیازها به هر اندازه که دوست دارید» است. انعطافپذیری توانایی انطباق به شیوهای برگشتپذیر، با یک وضعیت موجود – به عنوان وضعیتی مخالف با سیر تکاملی سازمان که غیر قابل برگشت است- میباشد. انعطافپذیری ممکن است به عنوان توانایی برای تغییر و یا واکنش نشان دادن با کمترین خسارت ممکن از نظر زمان، تلاش، هزینه و یا عملکرد تعریف شود.
اثر شلاقی: تقویت تغییرپذیری تقاضا از پایین زنجیره به سمت بالای زنجیره را اثر شلاقی مینامند. دلیل اصلی این طرز اسمگذاری این است که تقویت تغییرپذیری در تقاضا غیرخطی است؛ یعنی تغییری کوچک در تقاضای مشتری نهایی به صورت چند برابر خود را در تقاضای کارخانه نشان می دهد.
ERP: یک سیستم مدیریت کسبوکار است که تمام فعالیتهای تجاری شامل برنامهریزی، تولید، فروش و بازاریابی را ایجاد و هماهنگ مینماید.
ردیابی و رهگیری: به توانایی یک سیستم در ارائه گزارش -بر اساس مؤلفههایی مانند تأمینکننده و شیفت کاری تولید که داده اصلی کالا محسوب میشوند- از وضعیت جاری (Tracking یا رهگیری محل قطعات را در عملیات تولید و انبار داخل شرکت) یا سوابق محصولات (Tracing یا ردیابی شامل مبدا و مقصد و جابجاییهای مالکیتی و مکانی و تشخیص مسیر جابجایی) قابلیت ردیابی و رهگیری اطلاق میشود.
کدگذاری: نظریه کدگذاری یا نظریه رمزنگاری به بررسی روشهای کدگذاری اطلاعات میپردازد و یکی از راههای حل مسئله در بخشهای مختلف علوم است؛ به این ترتیب که میتوان با استفاده از آن روشهای مطمئن برای انتقال دادهها طراحی کرد بهگونهای که تکرارهای بی مورد کم شده و خطاها کاهش یابد.