لزوم ایجاد سامانه ای جهانی برای شناسایی
چکيده
به دلیل وجود خاصیت سیستمی در نظام های مالی، هر نوع آسیب و نقص در هر یک از اجزای دخیل در تبادلات مالی، بر سایر اجزا اثر میگذارد و فعالیت بهینه آنها را مختل میکند. وقوع بحران مالی سال 2008 لزوم ایجاد سامانهای جهانی برای شناسایی یکتای واحدهای درگیر در تبادلات مالی را دو چندان نمود. در این مقاله پس از مروری مختصر بر اتفاقات مالی بحران سال 2008 در مورد لزوم ایجاد و نحوهی عملکرد این سامانه جهانی توضیحاتی ارائه میشود.
مقدمه
در واپسین ماههای دوران ریاست جمهوری جورج بوش یعنی 26 سپتامبر 2008 جهانیان شاهد یکی از حوادث مهم تاریخ امریکا بودند که از آن به عنوان جمعه سیاه و یا سونامی قرن یاد میشود.
بازتاب گسترده اخبار مربوط به ورشکستگی بانکها و موسسات مالی آمریکا همچون حادثه 11 سپتامبر سال 2001 به سرعت تمامی بازارهای مالی جهان را فراگرفت و موجب سقوط ارزش شاخص بورس وال استریت شد، به نحوی که در دو هفته نخست، بورس نیویورک 20 درصد سقوط کرد و شاخص سهام همه بورسهای کشورهای مهم اقتصادی جهان به شدت کاهش یافت. شدت بحران مالی آمریکا که از زمان رکود بزرگ اقتصادی 1929-1930 بی سابقه بود، سبب ورشکستگی گسترده بانک ها و موسسات مالی در سراسر جهان شد که تکانهای سنگین بر پیکره اقتصاد جهانی محسوب میشد.
بی شک به دلیل وجود خاصیت سیستمی در نظام های مالی، هر نوع آسیب و نقص در هر یک از اجزا (مانند نهاد مالی) بر سایر اجزا اثر میگذارد و فعالیت بهینه آنها را مختل میکند. اگر این آسیب و نقص آن چنان شدید باشد که کل فعالیت سیستم را مختل کند و سیستم توانایی حل آنی نقص را نداشته باشد، به بحران در سیستم میانجامد.
اقتصاددانان ورشکستگی بانک لهمان برادرز را نقطۀ آغاز دومینوی ورشکستگی و بحران فعلی اقتصادی میدانند. این بانک بزرگ آمریکایی که در سال 1850م. تأسیس شده بود در سال 2008 به طور داوطلبانه به دلیل عدم توانایی در بازپرداخت بدهیهای خود اعلام ورشکستگی کرد. این بانک از مهمترین بانک های سرمایهگذاری و وامدهنده آمریکا بود که در طول دوران فعالیت خود در مقاطع زیادی سبب ارتقاء رشد اقتصادی آمریکا شده بود.
بحران اقتصادی از آمریکا و با ورشکستگی بانک لهمان برادرز در سال 2008 آغاز شد و به سرعت به سایر کشورها تسری یافت و خیلی زود با ورود به یونان، کل اروپا را فراگرفت.
در ادامه مروری سریع بر تحولات بحران مالی 2008 در جهان میاندازیم.
1- در بحران مالی 2008 چه بر سر جهان آمد؟
آغاز هزاره سوم میلادی با افت نسبی شاخصهای رشد اقتصادی به ویژه سرمایهگذاری- که در دوره ریاست جمهوری کلینتون در امریکا رونقی یافته بودند- همراه بود. واکنش بانک مرکزی امریکا برای امیدوار و خوشبین نمودن مردم و ادامه رشد سرمایهگذاری، چیزی جز کاهش دستوری نرخ بهره به نازلترین سطحِ ممکن نبود. در واقع بانک مرکزی امریکا سریعترین و راحتترین گزینه را برای مقابله با رکود برگزید. در شرایط وجود مخاطره و با توجه به کاهش شدید نرخ بهره، بازار املاک و مستغلات امریکا مورد توجه سرمایهگذاران واقع گردید و سیل اعتبارات راهی آن شد. شرایط جدید باعث شده بود تا قشر کم درآمد امریکا نیز فرصت خریداری واحدهای بهتر مسکونی را بدست آورند .
با این حال وام گیرندگان آمریکایی با فرمولهایی برای بازپرداخت بدهیهای خود روبرو میشدند که به نظر آنها عجیب می نمود چرا که متناسب با زمان تغییر می کرد. در سالهای اول دریافت، بهره وام کم بود و وام گیرندگان مسکن میتوانستند بدهی خود را پرداخت کنند. با بالا رفتن نرخ بهره وام، بسیاری از وام گیرندگان آمریکایی دیگر قادر به پرداخت بدهیهای خود نبودند و بسیاری از آنها مجبور شدند دارایی ها از جمله مسکن خود را واگذار کنند که یکی از تبعات این مسئله کاهش قیمت مسکن در آمریکا بود. این مسئله به سرعت در کنار سایر مشکلات اقتصادی، رتبۀ اقتصادی آمریکا را تحت تأثیر قرار داد و متعاقباً بر بازارهای بورس جهان نیز تأثیر منفی نهاد.