تحلیلی بر مدیریت زنجیره تامین نظامی آمریکا و تبیین عوامل تاثیر گذار بر آن
چکيده
مدیریت زنجیره تأمین نظامی بخشی از مدیریت نظامی است که همۀ فعالیتهای مرتبط با تأمین اقلام نظامی، از مرحلۀ تهیه مادۀ اولیه تا مرحله توزیع و تحویل اقلام دفاعی به مصرفکننده را شامل میشود. آشنایی با مدیریت زنجیرۀ تأمین اقلام دفاعی کشورها و ازجمله کشور آمریکا در سیستم دفاعی کشورمان حائز اهمیت زیادی است لذا این مقاله که با هدف فوق صورت گرفته از زمرۀ تحقیقات کیفی است که از نظر هدف کاربردی و برای گردآوری اطلاعات، از روش «کتابخانهای» استفاده شده است.
نتایج بیانگر آن است که مدیریت زنجیرۀ تأمین اقلام دفاعی در وزارت دفاع آمریکا دربرگیرندهی سازمانهای دولتی و بخش خصوصی، فرایندها و سیستمهایی است که به طور انفرادی و یا گروهی نقش عمدهای را در نگهداری و تعمیر تجهیزات، تحویل به موقع اقلام در بخش دفاعی و یا سایر قسمتهایی که در راستای منافع دفاع ملی آمریکا گام بر میدارند بازی میکند. لجستیک عملکرد پایهیک راهبرد یا یک مدل برای پشتیبانی از تولید در سیستمهای تسلیحاتی است که از طریق یک ساختار پشتیبانی منسجم بر پایهی موافقتنامهها، پیوستهای فنی و قراردادهای دو یا چندجانبه شکل گرفته است. از مهمترین مدلهای تعالی برای بررسی وضعیت فعالیتهای زنجیره تأمین، مدل اسکور است. در این مدل وضعیت جریانهای زنجیره مورد ارزیابی قرار میگیرد. صنایع نظامی هم از عوامل تأثیرگذار بر مدیریت زنجیرۀ تأمین نظامی آمریکا است. به طور کلی قدرت نظامی و تهاجمی آمریکا متکی به صنایع دفاعی بخش خصوصی است که نیروهای نظامی را مورد پشتیبانی قرار میدهند. در خصوص روابط مشتریان لجستیک در مدیریت زنجیرۀ تأمین نظامی آمریکا باید گفت که سازمانها در صدد هستند چرخه فروش را کوتاهتر و وفاداری مشتری به ایجاد روابط نزدیکتر و درآمد را افزایش دهند. سیستم مدیریت روابط با مشتری میتواند کمک کند تا ضمن حفظ مشتریان موجود، مشتریان جدیدی نیز جذب شوند. یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر زنجیره تأمین نظامی آمریکا استفاده از سیستمهای کدگذاری اقلام است. استفاده از سیستمهای کدگذاری کالا در حوزه لجستیک و زنجیره تأمین نظامی آمریکا، باعث صرفهجویی گستردهای در هزینههای کنترل موجودی و گردش اقلام بین بازیگران زنجیره تأمین میشود.
1- مقدمه
قدمت فعالیتهای نظامی شناخته شده به عنوان لجستیک و زنجیره تأمین احتمالاً به قدمت خود جنگ بر میگردد. در گذشتههای دور هنگامی که اولین جنگهای بشر رخ داده است؛ هر فرد موظف بود که غذا، سنگها و پناهگاه خود را پیدا کند؛ به عبارتی هر جنگجو، «آمادگر» خود بوده است؛ اما بعدها جنگجویان تشکیل گروه دادند و این گروهها بزرگتر شدند و اصولی به وجود آمد که افرادی خاص در زمینه تهیه آذوقه و اسلحه برای سربازان مهارت یافته و اولین سازمان لجستیکی را تشکیل دادند. در این سازمانها واحدهای مسئول نباید تنها بر اساس جنبههای مختلف لجستیکی عمل میکردند؛ بلکه میبایست با درک متقابل ملاحظات نظامی مرتبط همچون استراتژی، تاکتیکها، اطلاعات نظامی، آموزش، نیروی انسانی و تأمین هزینه مالی اقدام میکردند.
اما در دهه 90 میلادی به همراه بهبود در فرایندهای تولید و بهکارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع پی بردند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شرکت کافی نیست، بلکه تأمینکنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند و توزیعکنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاستهای توسعه بازار تولیدکننده داشته باشند. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تأمین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. مدیریت زنجیرۀ تأمین به سرعت مورد توجه سازمانهای نظامی قرار گرفت و به عنوان مدیریت زنجیرۀ تأمین نظامی مطرح شد به طوری که امروزه هیچ سازمانی در درون نیروهای مسلح از بهکارگیری آن بینیاز نیست.
آنچه مسلم است در کشمکشهای نظامی بزرگ، مسائل لجستیکی غالباً عامل موفقیت در جنگها بوده است. به عنوان مثال یکی از عوامل مهم و سرنوشتساز در جنگ جهانی دوم، غرق کردن کشتیهای باری بوده است. عدم موفقیت نیروی دریایی آلمان در غرق کردن تعداد کافی از این گونه کشتیها طی جنگ دوم آتلانتیک، این شانس را به انگلیس داد تا همچنان در تداوم جنگ موفق باشد یا مثلاً در بخشی دیگر از جنگ جهانی دوم، قطع موفق تجارت دریایی ژاپن در اقیانوس آرام، به طور مؤثری اقتصاد این کشور را فلج کرد و ضربهی بزرگی را به ظرفیتهای تولید نظامی این کشور وارد نمود؛ بنابراین محافظت از خطوط تأمین خودی و حمله به خطوط تأمین دشمن یک استراتژی بنیادی در جنگ جهانی دوم به حساب میآمد.
با توجه به اینکه لجستیک نظامی بسیاری از تکنیکها را برای اولین بار به کار برده است لذا باعث گسترش و تسری چشمگیر آن در دنیای کسبوکار و صنعت نیز شده است که نمونه آن در توسعه و رشد علم «تحقیق در عملیات» به علت تلاشهای اندیشمندان لجستیک نظامی در جنگ جهانی دوم بوده است.
به هر حال جنگ و مسئلۀ دفاع همواره در حال تغییر و تحول بوده و لازمۀ طرحها و نقشههای جدیدی مخصوصاً در بحث مدیریت زنجیرۀ تأمین نظامی است. بنابراین شناخت مدیریت زنجیرۀ تأمین نظامی کشورها واکنش مناسب در مقابل آن و انعطافپذیری در امور زنجیره تأمین اقلام دفاعی خودی یکی از مسائل مهم در امور نظامی و عرصۀ دفاع است که میبایست راه حلهایی نو برای بهینهسازی این فرایندها ارائه نمود. یکی از ابزارهای تسهیل فرایندهای لجستیکی چه در حوزه نظامی چه در حوزه تجاری استفاده از سیستمهای کدگذاری یکنواخت و استاندارد به منظور ایجاد زبان مشترک بین بازیگران لجستیکی است. در این مقاله به بررسی این مهم پرداخته شده است.
2- بيان مسئله
کشور جمهوری اسلامی ایران به لحاظ موقعیت ژئواستراتژیک، ژئوپلیتیک و برخورداری از منابع طبیعیِ غنی، دارای شرایط بینظیری است که همواره مورد تهدید کشورهای بیگانه قرار گرفته است. همچنین با توجه به وضعیت کشورهای همسایه و تغییر الگوی حکمرانی و سیاست در پارهای از آنها و همچنین تحولات اخیر منطقه، محورهای جدید تهدید برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است که میتوان گفت نسبت به سه دهه اخیر، تغییراتی در محورهای تهدید ایجاد شده است. یکی از این حوزهها حوزۀ لجستیک و زنجیره تأمین نظامی و جنبههای فناورانۀ آن است؛ چراکه چگونگی زنجیره تأمین نظامی و مدیریت آن با جنگ رابطه تنگاتنگ و انفصالناپذیر دارد. اصولاً هیچ نوع جنگی بدون مدیریت زنجیره تأمین نظامی شکل نمیگیرد. هر جنگی، چه کوچک و چه بزرگ، محدود یا فراگیر، منطقهای یا جهانی، همتراز یا ناهمتراز دارای سامانه و ساختار مدیریت زنجیره تأمین نظامی است. لذا مطالعه و شناخت مدیریت زنجیره تأمین نظامی کشورهای بیگانه از اهمیت زیادی برخوردار است. از این رو محقق در این نوشتار بر آن است که به مطالعه و تحلیل مدیریت زنجیرۀ تأمین نظامی آمریکا پرداخته و عوامل تأثیرگذار بر آن را تبیین کند.